« رویدادهای پیشین

هشتمین رویداد صبح خلاق تهران با موضوع زمینه با سخنرانی پرواز همای

هشتمین رویداد صبح خلاق تهران
هشتمین رویداد صبح خلاق تهران در تاریخ ۸ دی ۱۳۹۶ با موضوع "زمینه (به انگلیسی: Context)" و با سخنرانی پرواز همای، خواننده ایرانی، در سالن همایش پژوهشکده فرهنگ و هنر با حضور قریب به ۳۷۰ شرکت‌کننده برگزار شد.
در گزارش برگزاری این رویداد که در وب‌سایت فارسی صبح خلاق تهران منتشر شده، آمده‌است:
پرواز همای با معرفی کوتاه عباد غفوری بر روی صحنه صبح خلاق قدم گذاشت: «سخنران این ماه رویداد آقای پرواز همای هستند که در زمانی که فعالیت حرفه‌ای خودشان را آغاز کردند زمینهٔ لازم برای فعالیت مهیا نبود و بسترهای موجود و ظرفیت‌های کشور به میزانی نبود که پذیرنده فعالیت ایشان باشد. اما پرواز همای فعالیت جدی خود را در زمینه‌ای نه چندان مناسب آغاز کرد و ادامه داد و سپس در سراسر دنیا کنسرت‌های بزرگی را برگزار کرد و مجدداً در ایران فعالیت خود را از سر گرفت تا بتواند زمینه‌سازی باشد برای جوانانی که تمایل به حضور در موسیقی و یا ارائه سبک و سیاقی متفاوت را دارند».
پس از این مقدمه کوتاه پرواز همای با حضور بر روی صحنه صبح خلاق تهران، سخن خود را آغاز کرد و در ابتدا به جهت برقراری ارتباط صمیمی‌تر با حضار سالن به جای حاضرشدن پشت تریبون، پشت یک میز ساده وکوچک نشست و بیان کرد که من یک هنرمندم و به عبارت سخنران اعتقادی ندارم چرا که همه از تریبون‌های سخنرانی خسته‌ایم، تنها می‌خواهم تجربیاتم را که بسیار شنیدنی و در عین حال مرتبط با عنوان زمینه است با شما به اشتراک بگذارم.
پرواز همای مرور سرگذشت خود را با مطرح‌کردن سوالاتی از حضار آغاز کرد: "آیا در میان شما شخصی است که زندگی در روستا را تجربه کرده باشد؟ کدام یک از شما شیرجه‌زدن در رودخانه‌ای که کف آن معلوم نیست را تجربه کرده‌است؟ کار کردن در مزرعه را چطور؟ کودکی که تا دوران سوم ابتدایی در منزلی زندگی کرده که برق نداشته‌است، دانش‌آموزی که مسیر روزانه‌اش مدرسه به مزرعه و بلعکس بوده، چگونه می‌تواند آیندهٔ خود را به امروز که ما هستیم هدایت کند؟ آیا میان شما شخصی است که راه‌رفتن در برف و یخ‌بندان را با پوشیدن کیسه فریزر به جای جوراب تجربه کرده باشد؟"
و در ادامه گفت: من علی‌رغم کاستی‌ها و محدودیت‌هایی که از نظر مالی و اجتماعی در زندگی با آن مواجه بودم، سعی می‌کردم هر اتفاق تازه‌ای که منجر به دشوارشدن مسیر پیشرفتم بود را به فرصتی به نفع خودم تبدیل کنم.
پرواز همای با اشاره به وضعیت جامعه در زمان خود گفت: به هر حال من و سایر هم‌نسل‌های من در زمانی شروع به فعالیت کردیم که زمینه‌ای در جامعه فراهم نبود بجز جنگ. خیلی از معلم‌های ما سیکل داشتند و آموزش می‌دادند، خیلی از معلم‌های ما رفتند جنگ و دیگر بازنگشتند.
همای با مقایسه‌ای کوچک میان خود و هم‌دوره‌ای‌هایش افزود: زمانی که عمیق‌تر گذشته‌ام را بررسی می‌کنم، می‌بینم که بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایم که از نظر تحصیلی شاگرد ممتاز بودند و من هرگز در تحصیل به آن‌ها نمی‌رسیدم، شغل امروزشان راننده کامیون یا کشاورز ساده است در حالی که با توجه به موقعیت اجتماعی که از نظر رفاهی هم از من به مراتب بهتر بودند، می‌توانستند به جایگاه‌های اجتماعی بالاتری دست پیدا کنند؛ و تفاوت این جا است که من به پشتوانه تلاش شخصی‌ام از تلاش و پیشرفتم کوتاه نیامدم.
همای موسیقی ایران با انتقاد از حسادت‌ها و عدم همکاری‌ها برای پیشرفت او در موسیقی گفت: زمانی که در دریای موسیقی شیرجه رفتم، همه هدفی جز نابودی و کشیدن نردبان از زیر پاهایم نداشتند که متأسفانه در این زمانه بسیار رایج است و من تنها خودم توانستم خودم را نجات دهم؛ برای فراهم‌آوردن زمینه رشد، منتظر اتفاق تازه‌ای در جامعه، آهنگ‌ساز و یا شاعر نماندم. سعی کردم علاوه بر خوب آموختن آهنگ‌سازی و شعر سرودن، جامعه‌شناسی را به‌طور کامل فرا بگیرم و این به من کمک کرد تا یاد بگیرم در چه زمانی، برای چه مردمی، چه شعری را بسرایم.
پرواز همای با اشاره به سختی‌های زندگی خود در گذشته گفت: مبارزه کردن با هر آنچه که خواست جلودار من باشد، مرا به اهدافم نزدیک کرد و امروز در این جای‌گاه هستم. همایی که امروز با کت و شلوار مقابل شما نشسته است، دانش‌آموزی بوده که از هنرستان، داس در کیف به زمین کشاورزی مردم می‌رفته است؛ یا از روز اولی که به تهران آمده به جهت گذران زندگی، مستقیم به سراغ کارگری رفته‌است.
همای در ادامه به خاطره‌ای اشاره کرد که برای وی بسیار ارزش‌مند و به گفتهٔ خودش سرآغاز آفرینش هنر وی بوده‌است. این خاطره اشاره دارد به یک نقاشی به نام «پری» که تصویر کودکی زیبارو بوده‌است و پرواز پس از ده شب و چندین طرح آن را نقش زد و قصد داشت آن را در کنار خیابان در مقابل همین سالنی که میزبان رویداد صبح خلاق بود به فروش برساند.
دست‌فروش ناکام نقاشی «پری» با مزاح گفت: «اصولاً هرآن‌چه که در آن "پَر" داشته باشد را دوست دارم: پروانه، پرواز، پرنده و تابلوی پری»
و در ادامه خاطره خود را تعریف کرد: «تابلوی پری را که تنها وابستگی آن روزگارم بود به دلیل دست‌فروشی غیرمجاز و برخورد توسط مأمورین سد معبر از دست دادم و بعد از این اتفاق بود که در سن ۲۱ سالگی تصمیم گرفتم هرگز هنرم را نفروشم!»
پس از این عبارت، پرواز همای مورد تشویق حضار قرار گرفت و افزود: «ترجیح دادم در سن ۲۱ سالگی برای درآوردن اجاره محل زندگی‌ام هر کار حلالی مثل کارگری ساختمان در یوسف‌آباد و حمل بشکه آب به طبقه چهار از داربست یخ‌زده انجام بدهم اما هنرم را نفروشم. برای فراهم‌کردن زمینهٔ پیشرفتم از هیچ کاری خجالت نکشیدم، نه از دست‌فروشی، نه از رفتن به شب شعر با موتور، نه از کارت پخش کردن که باعث شده بود دوستانم مرا به جمع خود نپذیرند چون برایشان کسر شأن بود کنار من باشند، اما امروز دوست دارند با من کار کنند و نه حتی از موی بلند و ظاهر نامرتب؛ و در این بین فقط به هدفم فکر کردم که باید به آن برسم».

اخبار و مطالب مرتبط با این رویداد

آخرین تولیدات رسانه‌ای

نظرات شما

نظر یا سوالتان را مطرح کنید: